لقاي پروردگار، نتيجه اخلاص در ولايت
بر اساس برخی روایات، قلب مؤمن مثل چراغ درخشان و نورانی است. نوری که در قلب مؤمن جاری می شود، نور خدای متعال است. اگر اخلاص در امر ولایت حاصل شد، قلب نورانی می شود و متناسب با درجات اخلاص تجلیّات انوار در آن واقع می گردد و همین انوار است که لقاء را فراهم می سازد. لقاي رب با این انوار بدست می آید. چون شرط ورود و سیر در عالم انوار نورانیّت است. اگر کسی به جایی رسید که انوار امیرالمومنین(ع) بیش از هر چیز که متجلّی شده، در قلب او تجلی کند، او از این مقام عبور می کند.
در روایت می خوانیم، اشتیاق بهشت به سلمان از اشتیاق سلمان به بهشت، بیشتر است. به خاطر این که حظّش از آن انوار بیشتر از حظّ بهشت است. در روایات دیگری آمده است که خدای متعال ملائکه را از نور امیرالمومنین(ع) آفریده و ملکوت عالم شعاع نورانیت آن حضرت است. پس سرچشمه همه انواری که در ملکوت وجود دارد ناشی از وجود مبارک امیر المومنین(ع) است. برخی بهره شان از این نورانیت بیشتر است و بیشتر نورانی می شوند. لذا نورانیتشان از نورانیت عالم ملائکه هم بیشتر می شود و این حجاب را پشت سر می گذارند.
بنابر آن چه گفته شد، حقیقت درجات اخلاص همان پذیرش درجات ولایت است. کما اینکه حقیقت ایمان و حقیقت تشیع هم همین است. اخلاص، یعنی در وجود انسان جز تولّی به ولایت الله نباشد. اگر انسان به این نقطه رسید، به اخلاص رسیده است. همه آنهایی که«مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ»[10] بودند، این گونه بوده اند؛«وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ»[11]
ولايت معصومين(ع) همان ولايت خدا
حقیقت ولایت هم چیزی جز ولایت خدای متعال نیست که از طریق اولیای معصوم(ع) بر عالم جاری می شود«وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّهِ»[12] اگر همه انبیاء هم به ولایت دعوت می کردند، باطنش دعوت به این ولایت بوده است«الَّتِي لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا»[13] انبیاي الهی هم اگر مقام نبوت و امامت پیدا کردند و به عنوان نبی برای دیگران شدند، ناشی از همین بوده است که مقام ولایت را تحمل کردند. این حامل مقام ولایت شدن، موجب رسیدن به مقام رسالت و امامتی بوده که جزئی از رسالت کلّیّه و ولایت کلّیّه نبی اکرم (ص) است که به آنها اعطا شده است.
در ذیل همین روایت حضرت فرمودند: «من أشرک بعبادة ربه فقد أشرک بعبادتنا» راه رسیدن به مقام لقاء، اخلاص است و راه رسیدن به اخلاص، اخلاص در امر ولایت است. کسی که در عبادت پروردگار شریک قرار داده است قطعاً در ولایت اهل بیت(ع) نیز شریک قرار داده است.
اهل معرفت می گویند: رسیدن به مقام توحید، جز با معلم الهی ممکن نیست. تنها شفاعت دهنده و یاری کننده اوست. این شفاعت هم به معنی قرارداد نیست بلکه بمعنای مراقبه و تصرف است«هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ»[14] شفاعت این است که رسیدن به مقام توحید جز با معلم الهی ممکن نیست و حقیقت تعلم«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ»[15] به وسیله آنها واقع می شود.
بنابراین درک مقام توحید، جز به واسطه ولایت آنها ممکن نخواهد بود. اگر ما خیال کنیم که خودمان خالص می شویم، چنین نخواهد شد. ما باید در تولّی اخلاص پیدا کنیم. آن موقع به ولایت آنهاست که انسان جزء مخلصین می شود. حقیقت اخلاص، جریان ولایت آنهاست که عین توحیدند.
نورانيت شيعيان از طریق ولايت معصومين(ع)
در روایتی آمده که جناب ابراهیم خلیل(ع)، نور نبی اکرم(ع) و خمسه طیّبه و بعد هم انوار نُه امام از فرزندان امام حسین(ع) را دیدند. خدای متعال این انوار را به حضرت(ع) معرفی کردند. دیدند که بر گرد این انوار، انوار دیگری است که آنها هم نورانی اند و پرتو گرفته اند؛ مثل سیّاراتی که نورانی می شوند. پرسیدند اینها چه کسانی هستند؟! فرمودند: اینها شیعیان اند. این معصومین امیرالمومنین(ع) هستند. بنابراین در نقل است که حضرت ابراهیم(ع) از خدای متعال خواستند که وی را از شیعیان آن شخص قرار دهد«وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيم»[16]
نورانیت به نور الله که همان درجات اخلاص و توحید است جز از طریق درک درجات ولایت آنها که نورالله هستند متصوّر و ممکن نیست. هر گامی که انسان از محیط ولایت بیرون می گذارد به همان اندازه نمی تواند خالص باشد؛ چون با دستگیری آنها خلوص متصور است.
بنا عبدالله، بنا عرف الله این را دو جور معنا کردند. یک معنا اینکه حقیقت عبادت، عبادت آنهاست و اگر عبادت آنها را برداری، عبادتی واقع نمی شود؛«لَوْلَاكَ مَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاكَ»[17] عالم را خدای متعال برای عبادت ایشان آفریده است. در روایت می خوانیم، حضرت در عالم ارواح مبعوث بود و انبیاء را به توحید دعوت می کرد. اگر این رسول نمی آمد«هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ»[18] از آن مقام غیب هیچ خبری نمی آمد. طریق همه خیرات، طریق همه نورانیت ها، طریق رسیدن به توحید اوست. راه رسیدن به اخلاص همین است والا ریاضت ها نتیجه نمی دهد.
انسان باید در راه باشد. اگر در غیر راه حرکت کنی، هر چه تندتر بروی، از مقصد دورتر می شوی. هر چه انسان در غیر مسیر تولی بیشتر ریاضت بکشد از هدف دورتر می شود.البته ریاضت لازم است، ولی ریاضت باید در این باشد که انسان ولایت آنها را تحمل کند. انسان باید بتواند به جایی برسد که حامل ولایت آنها بشود. جز ولایت آنها در وجودش جاری نشود. همان گونه که خود ائمه هدی(ع) جز خدای متعال در وجودشان جاری نیست.
انسان باید به جایی برسد که جز ولایت آنها در وجودش جاری نشود. جز فرمان امیرالمومنین(ع) هیچ نبیند«لِأَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ السَّيِّئَةُ دُونَكَ»[19] اگر عمل در مسیر تولّی به ولایت آنها واقع شد و غیر ولایت آنها در آن نبود و فقط به فرمان آنها عمل کرد کم کم درجات نورانیت در او تجلی می یابد و به حقیقت نورانیت می رسد«مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ»[20]
تبعيت از معصومين(ع) یعنی تبعيت از خداي متعال
حقیقت لقاء برای غیر چهارده معصوم(ع) هم، همین است. باید گفت درجات سیر در عالم انوار به شفاعت خود آنهاست«مَنْ عَصَاكُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ»[21] معصیت آنها معصیت خداست«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»[22] تبعیت از معصومین(ع) یعنی تبعیت از خدای متعال است. این معنای «نورانی» در این آیه قرآن بسیار خوب بیان شده،«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»[23] ولیّ شما خدا و رسول(ص) و معصومین(ع) هستند. حضرت(ع) فرمود: «این اختصاص به امیرالمومنین(ع) ندارد. همه ما مصداق این آیه هستیم؛ همه ما در حال رکوع انفاق کردیم. همه آنها در حال رکوع خدا هستند و در حال رکوع انفاق می کنند.» خدای متعال فرمود:«اسْجُدُوا لِآدَمَ»[24] چون سجده بر آدم عین سجده بر خدای متعال بود؛ نه اینکه خدای متعال به شرک و بت پرستی دعوت کند.
نظرات شما عزیزان: